مدیریت استانی آذربایجان غربی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

وصیت نامه ای کوتاه اما زیبا...

02 مهر 1391 توسط آذربایجان غربی

نماز ظهر و عصرش را که خواند دو زانو روبروی مادر نشست:

-  می خوام برا یکی که خیلی برام عزیزه کادو بخری!
 مادر نگاهی متعجبانه به او دوخت و گفت: دوست داری کادوی گرونی باشه یا ارزون؟! اصلاً خودت بگو قیمتش چقدر باشه!

«عبدالرحمن» با حالتی صمیمی جواب داد: نه مادر! او اونقدر برام عزیزه که مطمئنم در هیج مغازه و بازاری چیزی وجود نداره که ارزش اون را داشته باشه!

مادرکه از پاسخ فرزندش متعجب شده بود،گفت: مگه اون کیه که این قدر برای تو عزیزه و اصلاً چرا من باید براش هدیه بخرم؟!

عبدالرحمن لبخندی زد و بعد از مکثی کوتاه گفت : اون عزیز، خداست!
مادر که همه ماجرا را فهمیده بود از اینکه او با ایماء و اشاره حرفش را گفته بود بر آشفت و با صدائی نه چندان آرام گفت: یعنی میگی تو رو به خدا کادو بدم؟!
بعد هم بغضش ترکید و زار زار گریست…

عبدالرحمن مجبور شد لحن خودش را عوض کند و از راه دیگری وارد شود:
- مادر من! اینهمه تو جبهه تعریف تو رو کرده ام و به بچه ها گفتم مادرم خیلی صبر و استقامت داره! اونوقت تو می خوای من جلو دیگرون سرافکنده بشم؟! از تو میخوام که پدر و خواهران و برادرانم را دلداری بدی و سمبلی از استقامت باشی.

 این را گفت و دست مادر را بوسید و با بدرقه اش راهی منطقه عملیاتی شوش شد…
ساعاتی بعد وصیت نامه کوتاه خود را می نویسد و وسایل شخصی اش را به دوستانش می دهد  و تنها کارت پستال عکس امام و لباس  سبز سپاه را نزد خویش نگاه می دارد…

 دوستی تقاضای عکس امام را از او می کند؛ ناراحت شده و می گوید :‌من دو چیز را برای خودم باقی می گذارم اول همین عکس امام ، و دوم لباس پاسداری ام را!
 
او بامداد سی امین روز از بهار سال 1360 با گلوله دشمن آسمانی شد و خانواده و دوستانش فقط این چند کلمه را از «عبدالرحمن عطوان» به یادگار در گوشه قلبشان نشاندند:
1 ـ تفنگ و وسايل جنگي ام را به برادر بزرگم در صورتي كه سپاه اجازه دهد بدهيد.
2ـ كتابخانه ام نصيب بچه هاي محل .
3 ـ مرا با همان لباس سبز سپاه و بدون غسل دفن كنيد.
همین!!!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: معاونت فرهنگی [عضو] 
  • معاونت فرهنگی شاهین دژ

امام على عليه السلام :

إِنَّ اللّه كَتَبَ القَتلَ عَلى قَومٍ والمَوتَ عَلى آخَرينَ وَكُلٌّ آتيهِ مَنيَّتُهُ كَما كَتَبَ اللّه لَهُ فَطوبى لِلمُجاهِدينَ فى سَبيلِهِ وَالمَقتولينَ فى طاعَتِهِ؛
براستى كه خداوند براى گروهى كشته شدن را مقدر فرموده و براى ديگران مردن را. هر گروهى با همان سرنوشت كه خداوند مقدر كرده است مى رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او.

شرح نهج البلاغه، ج3، ص184

1391/07/19 @ 08:41
نظر از: الزهراء(سلام الله علیها) [عضو] 
  • مدرسه علمیه الزهرا همدان

شهید مهدی رجب بیگی :

تو که می خواهی از دره های پلیدی و پستی گذر کنی و به کوههای تقوا و درستی نظر کنی و در معراج به اوجِ ایمان سفر کنی ،از تنِ خاکیِ خویش گذر کن تا از « خود » به سوی « خدا » سفر کنی

1391/07/08 @ 09:16


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیریت استانی آذربایجان غربی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس